دل تنگی یه انسان تنها:





واسه نوشتن باید یه احساسی داشت تنهایی،عاشقی

 

 ،خوشحالی، ناراحتی،غصه

 

الان نمی دونم چه احساسی دارم از بیرون خیلی

 

خوشحالم و مدام میخندم ولی از 

 

تو غمگین و ناراضی ام این وسط گیر کردم خوب فکر کنم

 

علائم دیوانگی خفیف باشه

 

که شاید با یه تلفن محبت آمیز یا یه هدیه کوچیک زود

 

خوب شم هم دکترم هم نسخه پیچ هم مریض .

 

وای که آدم گاهی چقدر احتیاج به محبت داره

 

اصلا من فکر میکنم ما به خاطر اینکه محبت ببینیم محبت میکنیم.

 

اگه همه ما میدونستیم که چقدر روی دیگران میتونستیم

 

تاثیر بذاریم وضع این جوریم نبود مطمئن ام  که بهتر بود .

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم جمعه 3 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:44 ب.ظ http://www.salot-preto.blogfa.com

سلام علی جان از اینکه مرتب به من سر می زنی ازت ممنون هستم برادر عزیز خیلی قشنگه مثل همیشه از اینکه این مدت نتونستم بهت سر بزنم شرمنده پسر عموم در واقع نامزدم فوت کرده خلاصه منو ببخش شاد وپیروز باشی به امید موفقیت شما

دفترچه خاطرات جمعه 3 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.daftarchekhateratman.blogspot.com

سلام.آپ کردم منتظرتم

مر یم دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 07:04 ب.ظ

عا لی بو د

راضیه جمعه 24 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام علی جان
متن رو بیشتر کنی بهتره
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد