نمیدانم

نمیدانم چرا دوستانی که ادعای دوستی میکنند

در زمانی که به انها احتیاج داری و می خواهی حتی

به  اندازه درد دل کردن با اونا حرف بزنی تا کمی سبک

بشی رهایت میکنند و خودت میمونی و کوله باری از  غم و

اندوهی که انسان رو به پوچی میکشه و حتی باعث نا بودی یه

عشق و یه دل رو پرپر میکنه!.

من هستم یه دنیا خنجر در دل پر دردم.

من هستم و یه دنیا خستگی و اندوه و پریشان حالی.

من هستم و یه دنیا نا رفیق ولی من نباید غصه بخورم چرا که

من امید دارم که کمتر کسی در این شرایط این امیدو داره پس من

از بعضی از عاشقا خشبخت تر هستم!؟.

این شعر زیبا از طرف دوست خوبم و همسر مهربانش


(آقااحسان وسمیرا خانوم) از شهرقوچان فرستاده شده:


 

آهای آهای کبوترها شاپرکها قاصدکها

آهای نسیم رهگذرای مرغک شانه به سر

ای گل سرخ اقاقیا نسترنها شقایقها

ای کوچهای پر نفس پنجرهای درقفس

آیا از او شنیده اید او را به جایی دیده اید

اوراکه با من آشناست در خلوتم اوج صداست

ای بلبل دیوان مست ای سرزمین دور دست

ای جاده های تب زده مسافران شب زده

سایه ی او را دیده اید صدای او راشنیده اید

او را که در من زندگیست در من همیشه ماندنیست

آیا ازاوشنیده اید اورابه جایی دیده اید

اوراکه با من آشناست درخلوتم اوج صداست

دلبر چه شد، کز بوی او جانم به لب شد سوی او         

لب را نشد وصلی از او، از شرم خال روی او

  در روزگار دلبری، دلبر به حکم دلبری!  

 دل برد و بیدل مانده‌ام من در هوای کوی او

 گر بینم آن زلفش به شب رقصان به بادی هر طرف        

افتم چو صیدی بی‌دفاع

در دام تار موی او

 دلبر چه شد تا یک شبی،

یک شب که نه در هر شبی
 

خیره شوم در چشم او، در چشم پر جادوی او

 گر در شبی در خواب خود بینم رخش مهمان خود              

 شیرین شود هر لحظه‌ام با طبع شیرین گوی او

آندم که می‌آید تبی، بر تن نشیند با غمی
  

 سوزد در آتش تن ولی خواهم روم پهلوی او

  دلبر چه شد، تا از غمی خالی کند دل را دمی  

 آن دم به دور از هر غمی گیرم ز غم گیسوی او  

عمری گذشت و حسرتش ماندش به دل در سینه‌ام

آخر نشد باشد شبی در دست من بازوی او !!




من از این پس به همه عشق جهان می خندم


به هوس بازی این بی خبران می خندم


من از آن روزی که دلدارم رفت


به غم و شادی این ساده دلان  می خندم


  ******


گاهی دوست می دارم

دیوانه باشم !

هیچ درک نکنم و هیچ نفهمم ...

در دنیای خویش آزادانه ...

وای خدایا ! چه لذتی در دنیایی زیستن

که کسی از آن خبر نداشته باشد ...